دی ماه عزیزم....
همیشه ماه دی واسم یه ماه خاص و دوست داشتنی بوده با کلی خاطره شیرین ولی امسال دیماه واسم خیلی دوست داشتنی تر و متفاوت تر شد وقتی دقیقا شب تولدم دخمل شیرین تر از عسلم اولین قدم های زندگیش خودش مستقل برداشت و اولین کادوی تولدم بهم داد و با برداشتن هر قدم منو بابایی تا سر حد مرگ ذوق زدیم و شادی اون شبمون چندین برابر شد.
چند ثانیه بیشتر طول نکشید اما واسه منو بابا به اندازه چند ساعت شور و شعف به همرا داشت.
بد نیست اولین های دخمل مامان یه یاداوری بکنیم شاید بعدترترها خواست با اولین های نوه گلم مقایسه کنه
اولین نشستن:5ماه و 22 روز
اولین دندون:7 ماه و 20 روز
اولین چهار دست و پا:9 ماه و 22 روز
اولین کلمه :10 ماه و 9 روز(نی نی)
اولین قدم:14 ماه و 14 روز
اینم چند تا عکس از دیماه شیرین ما که اولین شبش با یلدا آغاز شد و مهمون مامان بزرگ عزیزم بودیم و رستا کلی آتیش سوزوند و نشد ازش عکس درست و حسابی بگیرم
شب کریسمس هم خونه یکی از دوستای عزیزمون دعوت بودیم و به رستا خانم کلی خوش گذشت
شب 9 دی هم که سالگرد آشنایی من و بابایی بود
من از بس مشغول تو شدم این روزها به کل فراموش کردم و بابایی منو شرمنده کرد و این دسته گل خوشگل از طرف خودش و خودت بهم داد
عاشق دوتاتونم
13 دی هم که تولدم بود و از صبحش من بهت میگفتم رستای مامان واسه عشقت گل نمیخری؟؟
که شب خودت قدم برداشتی و کاری رو که مدتها منتظرش بودم انجام دادی و حسابی سورپرایزم کردی و بهترین کادو رو بهم دادی بعد هم رفتیم رستوران و یه جشن کوچولوی سه نفره گرفتیم و کلی خوش گذروندیم
بابایی هم دوباره منو شرمنده کرد و همون عطری رو که مدتها دوسش داشتم واسم خریده بود و از طرف تو هم یه هدیه کوچولو بهم داد
اینم عشق کوچولومون تو رستوران
هفته پیش هم تولد دوسالگی یه پسر کوچولوی ناز دعوت بودیم و حسابی بهت خوش گذشت و آخر شب که تقریبا همه نی نی ها خسته بودن تو حاضر نبودی کاپشن تنت کنی بریم خونه
رستا و متولد
به زور میوه میکردی تو دهن نی نی های دیگه و فکر می کردی هر چی خودت میخوری بقیه هم باید بخورن
و درآخر چند تا عکس جینگیل مستون از نفسم