رستایی به سفر میرود!
اوایل آبان ماه و بعد از تولدت یه سفر 10 روزه رفتیم سمت شمال و تهران و اصفهان و دخمل خوش سفر من کلی کیف کرد و برای چندمین بار خوش سفر بودنش بهمون ثابت کرد
این سری با دیدن دریا بیشتر از سری های قبل کیفور شدی و هر روز و هر روز درخواست اب بازی و دریا داشتی
اینم چند تا عکس از رستا خانمی در جنگل گلستان
اولین مواجه رستا با دریا که از ذوق مونده بود چه کنه و میگفت لباسام در بیارین برم تو اب
بالاخره پیتیکو پیتیکو واقعی هم سوار شدی و لذتش حس کردی
ووووووااااااااااای که این قسمت هتل و واکس و کفش آباد کردی و هر روز چندین بار میرفتی واکس زدن خخخ
دیگه بیلیارد هتل هم از دستت به عذاب بود
اینم رستا و جنگل نور
از چسبیدن ماسه ها به دست و پاهات زیاد خوشت نمیومد و هی می گفتی بشورین
اینم کیدزلند که تو تهران رفتیم و بسی حال کردی
رستا خانم در پارک آب و آتش
اینجا هم من و بابا داشتیم میرفتیم ناهر بخوریم که یهو از بوی غذا چشات باز کردی که جا نمونی
رستا در میدون امام اصفهان
رستا و پل خواجو
رستا و باغ پرندگان که کچل کردی پرنده ها رو از بس دنبالشون دویدی تا بگیریشون