اولین نوروز شازده خانمم
خوووووووب اینم از نوروز 93 و اولین نوروز رستا کوچولومون
تمام تعطیلات و روزهای نوروز امسال با پارسال این موقع مقایسه می کردم که تو تو دلم بودی و من استراحت کامل بودم و هیچ جا نرفتم و هیچ کار نکردمو فقط استرس و استرس و استرس تا تعطیلات تموم بشه و برم صدای قلبتو بشنوم و دیگه از وجودت مطمئن بشم . یادمه پارسال دائم به بابایی می گفتم واااااااای یعنی میشه زودی عید سال دیگه بیاد و نی نی مون تو بغلمون باشه و راحت بریم گشت و گذار
سال دیگه هم شد و نی نی هم اومد تو بغلمون و همچنااااان زمان در حال گذره فقط صبر ماها خیلی کمه هیییییییییی
اینم از یاد ایام
از نوروز امسال بگم که خیلی عالی بود و خوش گذشت
یه هفته ای با دوستامون رفتیم سفر و یه هفته ای هم به گشت و گذار و دید و بازدید سپری شد
چهارشنبه سوری رفتیم باغ بابا جون (بابای بابا)و تماااام مدت که بیدار بودی چشم از آتیش برنداشتی و بدجوری متمرکز شده بودی بهش
ماهگرد پنجمت هم اخرین روز اسفند به همراه مامان بابای عزیزم گرفتیم و تو کلی شیطونی کردی اون روز تا جایی که دستت بردی تو کیک و سریعا بردی سمت دهنت و بعد هم شروع کردی تمام سر و صورت و لباس و .... خامه ای کردن
روز اول عید هم به همه دوستان و اشناها و فامیل یه دونه از تقویمهای خوشگلتو که برات سفارش داده بودم دادیم و کلی هم سورپرایز شدن و خوششون اومد (با اینکه تقویمتو دقیقه 90 و در اخرین لحظات سفارش دادم و زیاد باب میلم نبود ولی ازینکه همه استقبال کردن خیلی خوشحال شدم)
دوباره هم بهمون ثابت کردی که خوش سفری و عاشق گشتن و ددر رفتن در ضمن این اولین سفر زمینی و با ماشینت بود که اکثر اوقات خواب بودی و تا بیدار میشدی زل می زدی به مناظر و از پنجره بیرون می دیدی
ازونجایی که هیچ کدوم از دوستامون و همچنین خاله جونت که همگی همسفرامون بودن نی نی نداشتن حسابی تو رو تحویل می گرفتن و شده بودی سوگلی همه
یکی مسئول تاب دادنت بود یکی بازی می کرد باهات یکی تو رو می ذاشت رو شونه هاشو و می گردوند یکی ظرفهای غذا و شیشه هاتو می شست خلاصه که حسابی بازی کردی و خوش گذروندی و خندیدی و صد البته من استراحت کردم
شبها هم که همه در حال بازی و قلیون و ... بودن نوبتی تو رو می بردن تو اتاق و باهات بازی می کردن تا اذیت نشیتی
وقتی هم که لالا می کردی باز می گفتن دلمون تنگولید براش بیدارش کن ای بابا می بینی چه گیری کرده بودیم
راستی کلـــــــــــــــــی هم عیدی جمع کردی چه نقدی چه غیر نقدی
روز 13 به در هم همگی رفتیم خونه یکی از دوستان و خیلی خوش گذشت
شبش هم مامانی و بابایی و دایی رو بردیم فرودگاه که عازم مکه بودن ولی مگه دل می کندن ازت؟؟از روزی هم که رفتن هر شب مامانم تو لاین و وایبر و ..... ازم عکس تو رو می خواد و عکس چیزایی که برات خریدن رو می ذاره
خوب دیگه پرچونگی بسه بریم سراغ عکسهای خوشگل اولین نوروز عشقم :
اول از همه تقویم 93 عسلکم
پنجمین ماهگرد نفسم
عکسهای مسافرت جوجوم که متاسفانه اصلا با دریا عکس نداره هر بار رفتیم دریا یا خواب بود یا شب بود عکسش خوب نمی شد
ازونجایی که تعداد عکسا زیادن می ریم ادامه مطلب:
دخملم داره با خاله اش سرسره بازی می کنه
اینجا هم نشستی سر شونه شوهر خاله جونت و خاله هم داره تند تند ازت عکس می گیره
اون بالا چی کار می کنی ؟؟
همه در حال بازی پانتومیم هستن و نفسی من داره با تعجب به شکلک ها و کاراشون نگاه می کنه
آخه رفتی بازار روز چی کار؟اولش بیدار بودی و متعجب همه جا رو که رنگارنگ و شلوغ بودن با دقت نگاه می کردی اما چیزی نگذشت که چشمهای نازت خسته شدن و لالا کردی
اینم خانم خانما تو جنگل گلستان که نگه داشتیم چای بخوریم و سریع از خواب پا شد که یه وقت از چیزی عقب نمونه (به علت در دسترس نبودن کلاه اینو سرم کردم)بـــــعله
نفسم داره کارتون می بینه
قبل رفتن مامانی و بابایی به فرودگاه
اماده سفر!
منتظر اومدن مهمونها و اماده حمله به سمت دوربین
می خوام سبزه گره بزنم مگه چیه خو؟؟!
رستا در حال ناز و عشوه اونم با دامنی که خاله ساناز (دوست عزیزم)واسش درست کرده
الهی قربونت برم هستی من
این نوع لباس پوشیدن هم نتیجه کار باباته
هر چی دم دستش بوده تنت کرده
عشقم زل زده به باربیکیو و داره به سیخهای جوجه نگاه عمیق و البته دودی می کنه با اون عینکش تازه داره می گه دست نگه دارین نخورین تا منم بیام