رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

عشق کوچولوی مامان و بابا

اولین سفر خانم خانما

1392/10/18 17:03
نویسنده : هما
643 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامانی

دلم بدجوری سفر می خواست بعد از اون شرایط بد دوران بارداری و ازونجایی که بابایی هر سال روز تولد یه سورپرایز عجیب برام داره و کلی منو بهت زده می کنه امسال خودم از خیلی وقت قبلش بهش گفته بودم که اصن دلم سورپرایز نمی خواد و دلم می خواد روز تفلدم لب دریا باشیم و سفر که بابایی قبول کرد و چون آب و هوای کیش تو این فصل خوبه و مدت سفرش هم کوتاهه و طول پرواز هم زیاد نیست تصمیم گرفتیم بریم کیش که جوجوی مامان هم اذیت نشه

چند روز قبلش هم که سالگرد آشنایی منو بابایی بود(٩ دی)که کلا فراموش کرده بودم و تو هم در حال گریه و نق نق بودی و من خسته و کلافه که یهو بابایی اومد با یه دسته گل خوشگل و من کلی سرحال اومدم شب هم رفتیم شام بیرون و تو کل وقت خواب بودی

١٢ دی هم بابایی با سه تا بلیط اومد خونه و من تا اولین بلیط به اسم تو رو دیدم کلی ذوق کردم

در کل خیلی سفر خوبی بود و خیلی خوش گذشت

تو هم بهمون ثابت کردی که خیلی خوش سفری و قرار شد دیگه بساط سفر باز کنیم و تو بشی مارکوپولو کوچولوی خودم قلب

پسندها (1)

نظرات (0)