رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

عشق کوچولوی مامان و بابا

عکس بازی از نوع رستایی .............

یه جمعه صبح منو بابایی هوس عکاسی از گل دخملمونو کردیم و این شد که رستا شدخانم صورتی اینم وقتی رستا می خواد برقصه اونم از نوع جوادی اینا هم نتیجه یه روز صبح که مامان هما حوصله اش سر رفته بود و اومد سر وقتت اینم دوتا عکس که خیلی دوسشون دارم ...
23 فروردين 1393

عشق کوچولوی من

باورم نمیشه اینقدر زود زمان در حال گذره و تو در حال بزرگ شدن انگار همین دیروز پریروزا بود که من یه عالمه دلشوره و استرس و نگرانی داشتم و دائم به دلم نگاه می کردم و با خودم می گفتم یعنی میشه زودتر این دوران بارداری تموم بشه و نی نی ام صحیح و سالم تو بغلم باشه دقیقا پارسال این موقع ها بود که تو تو دلم بودی و من خبر نداشتم خوب دیگه بسه یاد ایام کردن بیشتر غصه ام می گیره ازینکه زمان داره می گذره و تو زودی بزرگ میشی و از پیشمون می ری سراغ زندگی خودت هیییییییییی بگم ازین روزهات که کلی هوشیار شدی و دوست داری دائم فضولی کنی و از همه چی سر دربیاری تا می ذارمت تو کریر یا حالت شیب دار رو بالشتت شروع می کنی زور دادن و قرم...
22 فروردين 1393

آتلیه به خونه میاد!

خووووووووب ازونجایی که آتلیه مورد نظرم حالا حالاها وقت نداشت و دیدم طول می کشه تا ببرمت خودم شدم عکاس و خونه شد آتلیه و رستا جیگر هم شد مدل!البته اخرای عکاسی یهوووو در حال ژست گرفتن خوابش برد ولی من کم نیاردم ببخشید دیگه نه بلدم روتوش کنم نه نور تنظیم کنم این شما و این هم پرتره رستا    ...
22 فروردين 1393

اولین ولنتاین دومین عشق زندگیم!+ماهگرد چهارممممم

این شما و این هم رستا نفسی در اولین ولنتاین عمرش که دیگه ماهگردش هم همونروز گرفتیم خونه مامان بزرگ اینجا متعجب داره به خاله اش نگاه می کنه قربونش برم(کفش سیندرلا خانم هم دائم از پاش در میومد و من دیگه بی خیالش شدم) اینجا هم فنچولکم داره واسه کیک نقشه می کشه و با حسرت بهش نگاه می کنه قبل رفتن به خونه مامان بزرگ که داشتی با بابایی می خندیدی و بازی می کردی تا من اماده بشم منم شکار لحظه ها کردم و یه عکس قرمزززز ازت گرفتم عشقمممم بعد دیگه خوابالوی من از بازی خسته شد و یهو خوابش برد ...
22 فروردين 1393

عشقولی من در این ماه

امروز بالاخره بردیمت آتلیه و از ساعت 4 تا 7.5 خانم عکاس ازت عکس گرفت دیگه آخراش منو بابایی کچل شده بودیم چه برسه به خودت که دائممممم خمیازه می کشیدی و چشاتو می مالوندی حالا عکسا که آماده شدن  حتما می ذارم واست تازگیا خیلی خیلی شیطون و بازیگوش شدی و می خوای سر از همه چی در بیاری و چشاتو گرد می کنی و خیره میشی به همه چی بغل همه هم می ری و به همه می خندی و دست و پاهای کوچولوتو تند تند تکون می دی از شدت هیجان و ذوق زدگی راستی واکسن چهار ماهگی تو هم زدیم که خدارو شکر اصلا اذیت نشدی صبح ها (البته بیشتر لنگ ظهر) تا چشاتو باز می کنی نگاهت می کنم و می گم سلامم مامانی صبح بخیرررر خوب خوابیدی؟؟یهووو هیجانی میشی و قهقه می زن...
22 فروردين 1393

بهار یعنی تو......

بهار یعنی گل سبزه شکوفه غنچه همه اینها یعنی الطاف خداوندی یعنی هنوز خدا آدما رو دوست داره اینو امسال بیشتر از هر بهار دیگه ای تو زندگیمون لمس کردیم چون غنچه ای به زیبایی تو کنارمون داریم راستی سالهای دیگه بدون تو اصلا عید می شد؟؟!!! بهارت مبارک.....   ...
22 فروردين 1393