نوروز 94 (قسمت اول)
روز سوم فروردین ساعت 3 ظهر پروازمون بود و تقریبا از ساعت 1 رفتیم فرودگاه و تو حسابی شلوغ کاری کردی و بدو بدو و تو تمام غرفه های فرودگاه سرک کشیدی و وقتی سوار هواپما شدی تا اومدی به خودت بجنبی و ببینی کجایی و به فضولی ادامه بدی خوابت برد
پروازمون ترانزیت بود و بعد 2.5 ساعت رسیدیم شارجه و یه استاپ 6 ساعته داشتیم و بعد هم 3 ساعت پرواز تا گوا که خوشبختانه تمام مدت پروازها خواب بودی
اینم رستا خانم تو فرودگاه شارجه که حسابی کیف کرد
رستا خانم در حال صرف صبحانه!!
عشق آب و آب بازی که دیگه کچلمون کرده بودی و تا چشات باز میشد میگفت آب !
رستا و پارک آبی
در بدو وروود و در حال بررسی
بعد کلی اب بازی و سرسره و ... حاضر نبودی بیای بیرون و بالاخره وقتی دیدی همه اومدیم بیرون رخصت دادی لباس تنت کنیم
ولی بعدش حالت قهر گرفتی و رفتی یه جا نشستی و نزدیکت میشدیم جیغ میزدی و رفتی تو غار تنهایی خودت
چقدر هم خواب بعد این همه آب بازی می چسبه
عروسک کوچولو رو کشتی در حال قر دادن و نای نای بین هندیها
وقتی هم که از آب بازی خسته میشدی بدو بدو میرفتی سراغ کیدز کلاب هتل و اونجا با نی نی ها بازی میکردی و گاهی هم کارتون به گیس و گیس کشی می کشید
امان از وقتی که ساعت کار کیدز کلاب تموم میشد و جنابعالی هوس رفتن به اونجا و بازی میکردی
بسکتبالیست کوچولوم!
عااااشق این عروسک شده بودی و چند روزی مامانش بودی تا میرفتی اول دنبال این عروسک میگشتی و اگه دست کسی بود هم که واویلااااا
دوباره قهر از نوع رستایی
خیلی صحنه جالبی بود وقتی اولین بار با فیل واقعی مواجه شدی فرار بر قرار ترجیح دادی !
قبل این فقط تو بی بی انیشتن دقت میکردی و دیده بودی