سومین دریا رفتن رستا خانم
رستا نفسی مامان
این تابستون برنامه سفرمون که کلی براش برنامه ریزی کرده بودیم کنسل شد و برنامه رو گذاشته بودیم واسه نیمه دوم سال که یه توفیق اجباری نصیبمون شد و با چند تا از دوستای عزیزمون دل زدیم به دریا
تو هم برای چندمین بار خوش سفر بودنتو بهمون ثابت کردی مارکوپولوی من
رستای مامان در حال خوردن لواشک و لذت بردن از مناظر
رستا خانم خواب و محروم از دیدن مناظر
رستا و قایق دوست داشتنی اش
یه همبازی پیدا کردی و کلی ذوق کردی ولی بیچاره رو کچولیدی از بس از سر و کولش رفتی بالا و اسباب بازیهاشو گرفتی
رستا گریون و ناراحت واسه بیرون اومدن از دریا
قربون اون نگاهات شکمووووووو
سلطان قلب من در دل جنگل
عشق من در رستوران و در حال انتخاب منوی غذایی!
قربون انتظارت تو رستوران برم من شکموی من
رستا نفسی خسته و کوفته ولی پر انرژی واسه بازی جلو رستوران!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی